در میان مراجعهکنندگان طیفهای مختلف قرار دارند. حتی همراهان قدیمی او که خود به خیرخواهی شهرهاند نیز گاهی برای سفارش آشنایان به سراغ او میآیند. یک روز یکی از همراهان قدیمی همه را غافلگیر کرد. در باز شد و پیرمردی خمیدهقامت وارد شد. هردو دستش را به دو عصای چوبی محکم گرفته بود تا تعادلش را هنگام راه رفتن حفظ کند. قدمهایش لرزان بود اما چهرهی مصمم و استوارش فضا را تحت تأثیر قرار داد.
یکراست به دفتر حاجآقا علاء رفت. چند دقیقه بیشتر آنجا نماند و بیرون آمد. حاج مهدی غیوران که روزگاری در صف مبارزان انقلابی قرار داشت و به تحمل سختترین شکنجههای ساواک مشهور است، آمده بود تا یکی از همراهانش در راهاندازی مدرسهی رفاه و یارانش در نهضت اسلامی را ملاقات کند: «آقای غیوران از بزرگان جریان مبارزه بوده و تحت شدیدترین شکنجههای ساواک قرار گرفته است، اما حالا با پای خود به دفتر من آمد تا در مورد یک خانوادهی نیازمند با من صحبت کند. او از من خواست که این خانواده مورد حمایت قرار گیرد. حتی اگر تلفنی هم به من موضوع را میگفت دریغ نمیکردم، اما آنقدر احساس مسئولیت کرده است که با این اوضاع و دشواری به اینجا آمد.»
علاءالدین میرمحمد صادقی در زمرهی کارآفرینانی قرار میگیرد که فعالیتهای خیرخواهانه را به توسعهی کسبوکارش ترجیح داده است. او در صف بازاریانی قرار دارد که پیش از انقلاب به مبارزات انقلابی پرداختند و نقش چشمگیری در ادارهی امور انقلابی ایفا کردند. او همراهی با شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید رجایی و مرحوم هاشمی رفسنجانی را از سالها پیش از انقلاب اسلامی آغاز کرد و تا پس از آن نیز ادامه داد. در دههی ۱۳۴۰ به توصیهی شهید بهشتی وارد میدان فرهنگ شد و مدرسهسازی پیشه کرد تا با نقشآفرینی در راهاندازی مدارس رفاه، علوی و نیکان، در تربیت نسلهای آینده اثرگذار باشد. او راه اصلاح جامعه را در فرهنگ و آموزش یافته، اما هیچگاه از سایر فعالیتهای نیکوکارانه چشمپوشی نکرده است. در راهاندازی ستاد دیه برای آزادی زندانیان جرایم غیرعمد نقش داشته و صندوقهای قرضالحسنهی زیادی را پایهگذاری کرده که صندوق اندوختهی جاوید به عنوان اولین و مشهورترین صندوق قرضالحسنهی بازار تهران از آن جمله است. او پیش از انقلاب قصد داشت با موافقت امام خمینی (ره) بانک اسلامی را پایهگذاری کند، که این ایده به راهاندازی سازمان اقتصاد اسلامی انجامید.
حاج علاء میرمحمد صادقی که پیش از انقلاب دفتر کارش را به دفتر کمیتهی تنظیم اعتصابات تبدیل کرده بود، پس از انقلاب برای ساماندهی مشکلات کارخانهها و فعالیتهای اقتصادی با حکم امام خمینی به همراه هفت نفر از همراهانش وارد اتاق بازرگانی ایران شد و فعالیتهای خود را در نهادهای مدنی توسعه داد.
در دهه نخست انقلاب که تفکرات ضد سرمایهداری و نگاههای چپگرایانه در اقتصاد رونق داشت، عملیات ملی شدن صنایع کشور با مصادرهی بسیاری از کارخانهها همراه شد؛ اما علاءالدین میرمحمدصادقی به عنوان نمایندهی اتاق بازرگانی در کمیتهی بررسی وضعیت کارخانهها برای مصادره، پای هیچکدام از مصوبات را امضا نکرد و به مخالفت با این قضیه پرداخت. در دههی ۶۰، در روزهایی که اتاق بازرگانی به عنوان خانه بخش خصوصی ایران زیر فشار نگاههای افراد و وزارت بازرگانی قرار داشت، با کمک همراهانش در اتاق توانست از جایگاه بخش خصوصی محافظت کند و با روی کار آمدن دولت سازندگی و مذاکرهی مستقیم با مرحوم هاشمی رفسنجانی، توانست به پایگاه فعالان اقتصادی اعتبار ببخشد.
علاءالدین میرمحمد صادقی فعالیت اقتصادی خود را از کارگری در کارخانهی ریسندگی آغاز کرد، در بازار اصفهان به شاگردی پرداخت و همراه برادر خود بهاءالدین در بازار تهران به کسبوکار ادامه داد. او سپس تا صادرات سیمان و کارخانهداری در تولید گچ پیش رفت. زمانی او را به واسطهی تأسیس کارخانههای متعدد گچ در شهرهای مختلف، «سلطان گچ» مینامیدند.
نزدیکان او در میدان کسبوکار، حاجآقا علاء را به تلاش و درستکاری میشناسند، همراهان انقلابیاش از تعهد و مسئولیتپذیری او نسبت به جامعه سخن میگویند و فعالان بخش خصوصی نیز تلاش او برای تحقق اقتصاد غیردولتی را ارج مینهند.
Friday, 29 March , 2024