چگونه ممکن است که استان آذربایجانشرقی به عنوان پایلوت اقتصاد مقاومتی انتخاب شود و آنگاه در جلوی دیدگان مسؤولان، هر روز شاهد افتتاح یک فروشگاه اجناس ترکیهای در شهرمان باشیم؟ مرد عمل بودن سخت است، شعار “ایرانی، جنس ایرانی بخر” بر روی کاغذ شاید جمله زیبایی به نظر بیاید اما این را زمانی میتوانیم عملی […]
چگونه ممکن است که استان آذربایجانشرقی به عنوان پایلوت اقتصاد مقاومتی انتخاب شود و آنگاه در جلوی دیدگان مسؤولان، هر روز شاهد افتتاح یک فروشگاه اجناس ترکیهای در شهرمان باشیم؟
مرد عمل بودن سخت است، شعار “ایرانی، جنس ایرانی بخر” بر روی کاغذ شاید جمله زیبایی به نظر بیاید اما این را زمانی میتوانیم عملی کنیم که دم عیدی با پساندازی که در طول سال جمع کردهایم سراغ جنس ایرانی برویم نه خارجی.
شاید اگر کسی ما را کشور جهان سومی خطاب کند، برافروخته شده و در جوابش بگوییم ما کشوری در حال توسعه هستیم اما این توسعهیافتگی را چگونه میتوانیم ثابت کنیم در حالی که ارکان اصلی این توسعهیافتگی که اتکاء به تولید و صنعت داخلی است، در بسیاری از موارد لنگ میزند.
تبریز به عنوان یک کلانشهر صنعتی از این خود اتکایی چه سهمی دارد؟ متاسفانه نزدیکی شهرمان به کشور ترکیه سبب شده است که بازار تبریز از اجناس گوناگون ترک لبریز شود. پای درد و دل اصناف و کسبه تبریزی که مینشینیم از کفاش، نجار و طلاکارش گرفته تا مبلساز و خیاطش دلشان پر است از تصاحب بازار فروش توسط اجناس ترک.
چگونه ممکن است که استان آذربایجانشرقی به عنوان پایلوت اقتصاد مقاومتی انتخاب شود و آنگاه در جلوی دیدگان مسؤولان هر روز شاهد افتتاح یک فروشگاه اجناس ترکیهای در شهرمان باشیم؟
افتتاح قارچگونه این فروشگاهها چه عایدی برای شهرمان و شهروندان تبریزی دارد جز اینکه خانههایمان را پرمیکنیم از جنسهای ترک و ارزهایی که کلانکلان از کشور خارج و به جیب صنعتگران ترکیهای سرازیر میشود.
آیا ما عقد اخوتی با صنعتگران ترکیهای بستهایم که همیشه عمر مصرفکننده تولیداتشان باشیم؟ پس دستهای خسته صنعتگر تبریزی را چه کسی خواهد فشرد که صبح تا شب در کارگاههایشان زحمت میکشند و دریغ از فروش محصولشان و باد کردن اجناسشان در انبارها و دلسردی و جواب کردن کارگرانشان و شرمندگی و عرق شرم ریختن جلوی زن و بچههایشان.
جواب اینها را چه کسی خواهد داد، وقتی مرزهای خود را به روی اجناس ترکیهای باز میکنیم و خود با کت و شلوار اتو کشیده در مراسم افتتاح فروشگاههای رنگارنگ ترکیهای شرکت میکنیم و ککمان هم نمیگزد که تولیدگر تبریزی و صنعتگر همشهری با چه سختی شب خود را روز میکند! باید کمی به وجدان خود مراجعه کنیم.
از سوی دیگر، از سازمان صنعت، معدن و تجارت نیز باید بپرسیم که چرا به خواب رفته است و اصلا چرا خودش را به خواب زده؟ این روزها عادت کردهایم شب میخوابیم و صبح که بیدار میشویم، میبینیم یک فروشگاه با پرچم مزین به کشور ترکیه در گوشهای از شهرمان خودنمایی کرده و دهنکجی میکند به تمام داشتههای فرهنگی و صنعتی مملکتمان.
روزگاری دور، تبریز به عنوان تولیدکننده کفش اسم و رسمی برای خودش داشت و از کشورهای دیگر برای آموختن این فن به نزد استادکارهای تبریزی میآمدند و آوازه کفش تبریز جهانی بود.
اما حالا چه؟ حالا ترکیه این گوی را از ما ربوده و حالا ترکیه است که در جهان در صنعت چرم و کفش حرفی برای گفتن دارد. حتی اگر شخص مهمی در آن سوی دنیا بخواهد سفارش ویژه دوخت کفشی بدهد، صاف میرود سراغ استادکار ترکیهای چون آنجا را به عنوان مقصد میشناسد.
حال ما مدام گلویمان را پاره کنیم که نه تبریز جایگاه کفش و چرم است و بیایید سفارشتان را به ما بدهید، چرا چون ما قدر داشتههایمان را نمیدانیم، ما هنوز به این دیدگاه نرسیدهایم که با خرید جنس داخلی و حمایت از صنعتگر هموطن، راه را برای ورود اجناس خارجی ببندیم.
افراد عادی یک جور کمر صنعتگر داخلی را خم میکند و مسؤولان نیز طور دیگری با حمایت از تولیدگران خارجی این راه را برایشان هموار میسازند،شعار دادن خیلی آسان است مخصوصا در زمانهایی که بازار شعار گرم باشد.منتهی مرد عمل بودن سخت است.
شعارها روی کاغذ جملههای زیبایی به نظر میآیند اما این را زمانی میتوانیم عملی کنیم که وقتی دم عیدی با پساندازهای خود، برای خرید مبلمان تازه منزل نه پای در فروشگاه جنس ترکیهای که پای در داخل مغازه صنعتگر همشهریمان بگذاریم و نگذاریم به دلیل ورشکستگی و عدم فروش اجناسش شغل، مغازه،کسب و کارش را از دست بدهد.
عید نوروز نزدیک است، حواسمان به دستهای خالی باشد…حواسمان به چشمهای منتظر صنعتگران داخلی باشد…
به مسؤولان که امیدی نیست…بیایید دست به دست هم بدهیم و اقتصادمان را از نابودی نجات بدهیم…اجازه ندهیم نفسهای آخر را بکشد…
نگارنده: فاطمه داداشی
Thursday, 28 March , 2024