نرمندی که سالها در عرصه موسیقی موغامی آذربایجان و کشورمان فعال بود، در ایستگاه پایانی، نت اهدای عضو را نواخت و با رفتن خود، به چهار بیمار نیازمند دریافت عضو زندگی بخشید. به گزارش شرح آنلاین، آنهایی که با صدا و چهره صفر تاریزاده هنرمند عرصه موسیقی موغامی آذربایجان خاطره دارند، هنوز نمیتوانند، باور کنند […]
به گزارش شرح آنلاین، آنهایی که با صدا و چهره صفر تاریزاده هنرمند عرصه موسیقی موغامی آذربایجان خاطره دارند، هنوز نمیتوانند، باور کنند صاحب این صدای فاخر آنها را ترک کرده است، ولی وقتی میشنوند او با نبودن و رفتن خود به چهار بیمار نیازمند زندگی بخشیده است، آرام میگیرند.
آنهایی که پای ثابت برنامههای رادیویی شبکه سهند هستند، داستانهای «شیرین و فرهاد» و «لیلی و مجنون» را با صدای این هنرمند شنیدهاند. خانوادههایی که برای مراسم عروسی عزیزان خود با این هنرمند خاطره خوشی داشتند، رفتن او را باور نمیکنند.
۲۹ فروردین ماه سالجاری بود که صفر تاریزاده هنرمند عرصه موسیقی موغامی آذربایجان در اثر خونریزی مغزی در ICU بیمارستان امام رضا(ع) بستری شد.
وی وقتی در بیمارستان بستری شد، فرزندانش آرام و قرار نداشتند و روزهای سختی را میگذراندند، همسر، دو پسر و یک دخترش دست به دعا برداشته بودند تا چراغ خانهشان خاموش نشود اما حکمت و مصلحت خداوند بهگونهای دیگر رقم خورده بود تا او با رفتن خود حیات تازهای به بیماران نیازمند و چشم به راه باشد.
صفر تاریزاده ۳۰ سال در عرصه موسیقی موغامی آذربایجان فعالیت کرده بود و دو سال نیز در شبکه رادیویی سهند به روایت داستان میپرداخت.
فرزندان وی به نامهای احمد،ائلشن و آیسان هنوز که هنوز است، نتوانستهاند جای خالی او را باور کنند، داغ دل آنها تازه و چشمانشان پر از اشک است.
احمد تاریزاده پسر بزرگ مرحوم صفر تاریزاده در مورد رفتار پدر خود در خانواده میگوید :پدرم همیشه رفتار گرم و خیلی صمیمانهای با فرزندان خود داشت به هیچ وجه دلش نمیخواست در منزل عصبانی شود.
وی ادامه میدهد: پدرم فردی بود که ۳۰ سال در عرصه موسیقی موغام فعالیت میکرد، در مجالس عروسی فامیل، آشنایان ، دوستان و همسایگان به جمع شادی میبخشید، همیشه خندان بود و ما هیچوقت او را غمگین و ناراحت ندیدیم.
احمد در پاسخ به سوالم که آیا پدر سابقه بیماری قبلی داشت که منجر به مرگ مغزی او شده بود، میگوید: پدرم هیچ بیماری خاص یا لاعلاجی نداشت او فقط از فشار خون بالا اذیت میشد و حدود سه سال قبل چشمش قرمز شده بود و سرش درد میکرد و برای رفع سر درد دارو مصرف میکرد.
وی افزود: روز قبل از این اتفاق، پدرم با همکاران خود برای تعمیر لوازم موسیقی و برای تمرین، بیرون رفتند و حال پدرم خیلی خوب بود، یکی از همکاران پدرم تعریف میکرد، پدر سر تمرین حالش خراب میشود و برای اینکه بهتر شود، به حیاط میرود ولی در آنجا زمین خورده و همکارانش، پدرم را به بیمارستان می رسانند.
بعد از تماس تلفنی با خانواده مرحوم تاریزاده، آنها خود را به بیمارستان میرسانند و تیم پزشکی بعد از معاینات تخصصی اعلام میکند که بیمار دچار خونریزی مغزی شده است و به این ترتیب صفر تاریزاده از ۲۹ فروردین تا ۱۳ اردیبهشت ماه در بخش ICU بیمارستان امام رضا(ع) بستری میشود.
پدر شما دچار مرگ مغزی شده است
وی با یادآوری خاطره روزی که تیم پزشکی جواب آخر را دادند، میگوید: پدرم ۱۴ روز در بیمارستان بستری بود در روز آخر ساعت ۱۶:۳۰ عصر از بیمارستان اطلاع دادند که پدر ایست قلبی کرده است، وقتی خودم را به بیمارستان رساندم دیدم عمویم گریه میکند، عمویم مرا در آغوش گرفت و گفت با وجودی که تیم پزشکی احیای قلبی کردند ولی باز هم جواب نمیدهد و دیگر امیدی نیست.
احمد ادامه داد: بعد از احیای قلبی، هوشیاری پدرم پایین آمد و این به معنای مرگ مغزی است.
من با خود میاندیشم واژهها چه حقیرند برای بیان یک احساس، احساسی که همسر و فرزندان صفر تاریزاده در لحظهای که تیم پزشکی اعلام میکنند، متاسفانه پدر شما دچار مرگ مغزی شده است و من نمیتوانم احساس آن لحظه آنها را در قالب کلمات بر زبان بیاورم.
من قادر نیستم خود را جای همسر و فرزندان او بگذارم و حس کنم آنها در آن لحظه چه کشیدند ولی آنها دل بزرگی دارند که از دو راهی بخشش و بیتفاوتی، بخشش و زندگی بخشیدن را انتخاب کردند، در حالی که چراغ خانهشان خاموش شده بود.
آنها بیمارانی را به یاد آوردند که به پهنای صورت اشک میریزند و با تنی رنجور از درد و ناامیدی، از زندگی و نفسهای به شماره افتاده، دستها و دلهای پاک را به یاری میطلبند تا اشکهایشان به لبخند تبدیل شود.این چشمهای اشکبار و دلهای لرزان روایت ۲۷هزار بیمار چشم انتظار و دردمند پیوند اعضا در سراسر کشور است.
همسر و فرزندان هنرمند عرصه موسیقی موغامی کشورمان با تمام توان برای سلامتی پدرشان دعا میکردند اما حکمت الهی برای آنها بهگونهای دیگر رقم زده شده بود و پدر این خانواده دچار مرگ مغزی شده بود.
اشکهایی که به لبخند تبدیل میشوند، داستان زیبای ایثار، فداکاری و اقدام خیرخواهانه بندگان خوب خداست که با تصمیم بههنگام و ارزشمند در سختترین لحظات زندگی، جانی دوباره به همنوع میبخشند.
وقتی سرنوشت روی دیگر زندگی را نشان میدهد، هر انسانی در آن شرایط سخت ممکن است سادهترین تصمیمات را بگیرد و خیلی زود در مسیر دشوار زندگی، تسلیم ناملایمات شود اما همیشه انسانهایی موفق و سربلند از بازی روزگار بیرون میآیند که برای فرصت دوباره جنگیدهاند، حتی برای یک ثانیه بیشتر زندگی کردن دست از تلاش برنداشته و تقدیر را بهگونه دیگری رقم زدهاند.
خانواده صفر تاریزاده نیز جزو همانهایی هستند که داستان زیبای ایثار و بخشش را بر لوح دل خود ثبت کردند و با رضایت به اهدای اعضای بدن پدرشان، چشمان منتظر بیماران را مرهم شدند.
احمد تاریزاده در ادامه صحبتهای خود در مورد چگونگی رضایت اعضای خانوادهاش برای اهدای اعضای بدن پدرش اضافه میکند: اولین نفری که در مورد اهدای عضو رضایت داد، عمویم بود و پس از آن عمویم از من پرسید راضی هستی که اعضای بدن پدرت را اهدا کنیم؟ من چون از قبل اطلاعاتی در مورد اهدای عضو داشتم بلافاصله قبول کرده و رضایت دادم.
بعد از آن مادر و مادر بزرگم نیز برای اهدای اعضای پدرم رضایت دادند و ساعت ۶ عصر پدرم را برای عمل پیوند به اتاق عمل بردند.
به این ترتیب کلیههای صفر تاریزاده، هنرمند عرصه موسیقی موغامی کشورمان به قربان شیری در شهرستان جلفا و قهرمان نقوی در بارنج، کبدش به خانم ۵۰ سالهای در شهرستان نیریز شیراز پیوند زده شد، قلب او نیز به فرد دیگری پیوند زده ش.
تاکنون اعلام نشده است که قلب وی به چه کسی پیوند زده شده است. هر چند نمیدانیم قلب پدر کجاست اما این را میدانم که قلب پدرم کار میکند و زنده است.
وی با اشاره به اینکه بعد از مرگ تمام اعضای بدن انسان در زیر خاک از بین میرود، گفت: چه بهتر است که با اهدای عضو، بتوان دیگران را حیات و زندگی دوباره بخشید.خانوادههایی که یکی از اعضای آن دچار مرگ مغزی شده است، مطمئن باشند با رضایت دادن به اهدای عضو، هم خودشان به آرامش میرسند و هم روح فرد درگذشته در آرامش خواهد بود.
احمد میافزاید: وقتی انسان میبیند اعضای بدن عزیز از دست رفتهاش در کالبد یک انسان دیگر زنده است، آرام میگیرد و اگر افراد نتوانند در آن لحظه رضایت دهند، بعد از چند سال که زمان میگذرد، احساس ناراحتی میکنند چرا کاری را که میتوانستند انجام بدهند، در آن کوتاهی کردند.
همسر و فرزندان این پدر زحمتکش و مهربان حالا آسوده خاطر هستند که قلب پدرشان در طپش است، کلیهها و کبد او انسانهایی را به زندگی امیدوار کرده است.
پسر این هنرمند ادامه میدهد: پدرم همیشه توصیه میکرد سر مزار من اجازه ندهید کسی گریه کند و غمگین باشد، به همین خاطر یکی از دوستان پدرم سر مزارش تار نواخت، صدای این تار بیشتر از صدا و زمزمه دیگری بر حزن و ماتم حاضران افزود.
احمد تاری زاده، دلتنگ پدرش است و میگوید: پدرم با صدای گرم خود در جشن عروسی جوانان دوستان، آشنایان و فامیل موجب شادی و خوشحالی بود، ولی دیگر در جشن عروسی من، خواهر و برادر دیگرم نیست که بخواهد در بزم شادی ما نیز شادی کند.
او احساس میکند پدرش نگران فرزندانش است و میخواهد جای خالی پدرش را پر کند، دلش میخواهد جای خالی پدرش را برای مادرش پر کند و فرزند شایستهای برای مادر باشد تا هیچوقت غم از دست دادن پدر در دل مادر سنگینی نکند.
او خودش را آماده کرده است برای مسوولیتی که در نبود پدر باید بر دوش بکشد و البته از ته دلش احساس آرامش دارد که حاضر نیست این آرامش را با هیچ چیز دیگری عوض کند، وقتی شادمانی بیماران گیرنده عضو و خانواده آنان را تصور میکند، یقین پیدا میکند به تصمیم درستی که گرفتند.
طبق اظهارات دکتر کتایون نجفیزاده، رئیس شبکه فراهمآوری اعضاء پیوندی وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی در همایش “پیوند اعضا” در تبریز، ۲۷ هزار بیمار در سراسر کشور در صف انتظار دریافت عضو هستند و متاسفانه ۹۰ درصد افرادی که در لیست انتظار هستند، به دلیل فراهم نشدن عضو پیوندی فوت میکنند.
روزانه ۷ تا ۱۱ نفر از هموطنان ما به دلیل کمبود اهداکننده جان خود را از دست میدهند.در کشور ما سالانه ۵ تا ۸ هزار نفر دچار مرگ مغزی میشوند که از این تعداد سالانه اعضاء ۲ هزار و ۵۰۰ تا ۴ هزار نفر قابل اهداست، اما متاسفانه ۷۰۰ نفر راضی به اهدای عضو میشوند.
فرد مرگ مغزی شده با اهدای ارگانها و نسوج خود میتواند یک تا هشت نفر را از مرگ نجات دهد همچنین میتواند از معلولیت یک تا ۵۳ نفر جلوگیری کند.
نگارنده: معصومه درخشان
Friday, 29 March , 2024