انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا برگزار شد، پس از پایان رای گیری، در لیست ۳۵ نفره منتخبین، اسامی چهار زن ایرانی تبار نیز دیده میشد که یکی از این زنان " آنا کاپلان" کاندیدای حزب دموکرات بود.
شرح آنلاین – سیامک بازارچیان/حال، عواملی که موجب شد تا در این انتخابات چهار زن ایرانی تبار به کنگره راه یابند خود جای بحث مفصل دارد و این سوال پیش می آید که “چگونه ممکن است در دوره ای که دونالد ترامپ ضد مهاجرین و ضد ایران بر سر کار است، چهار زن ایرانی الاصل بتوانند وارد آرایش سیاسی ایالات متحده آمریکا شوند؟”
اما آنچه موجب شد تا قلم به دست بشوم شگفت زدگی ام از تیتر های برخی مطبوعات و رسانه های محلی استان به ویژه تبریز بود که حتی با گذشت یک هفته از انتخابات در آمریکا، همکاران تبریزی به یکباره سینه چاک یک زن یهودی ایرانی الاصل متولد تبریز شدند و در حمایتی تاریخی و بی نظیر از یک انتصاب آمریکایی یهودی، همسو با رسانه های قوم گرا و معاند غربی همچون بی بی سی و صدای آمریکا تیتر های ذوق مرگ شده بزنند و در جاهایی هم گوی سبقت را از آنها بربایند تا که موضوع را تبدیل به تیتر اول رسانه خود کنند.
“آنا کاپلان” که در رسانه های داخلی به عنوان یک تبریزی عنوان شده، یک یهودی پناهنده و ضد ایرانی است که تنها در تبریز متولد و در تهران بزرگ شد و در ۱۳ سالگی همزمان با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، خانواده اش او را همراه با ۳۹ کودک یهودی دیگر تحت برنامه ای برای حفظ کودکان یهودی به آمریکا فرستادند، تا در آنجا یک سال زیر نظر یک خانواده که پذیرای او بودند در شیکاگو زندگی کند و پس از یک سال با الحاق خانواده خود به محله کوئینز نیویورک نقل مکان کند.
حال چندین سوال در بزرگ نمایی این زن یهودی ایرانی تبار متولد تبریز با مختصر بیوگرافی بیان شده، به وجود می آید؟
اول اینکه، چه عاملی ممکن است برخی رسانه های تبریزی را وادار انتشار خبر انتصاب یک نماینده ضد ایرانی انتخابات میان دوره ای آمریکا کند؟
دوم، آیا یک یهودی فراری از ایران، برای منافع ایران اقدام می کند یا بر علیه منافع ایران؟
سوم، آیا شخصی که تحت عنوان طرحی با مضمون “حمایت در مقابل جمهوری اسلامی” فراری داده شده است، ذهنیتی جز مبارزه با جمهوری اسلامی ایران با تخیل باز پس گیری آنچه این نظام از او گرفته است دارد؟
و چهارم اینکه، وقتی این زن تنها یک درصد از نمایندگان مجلس ایالتی آمریکا را تشکیل می دهد و تنها کاری که می تواند بکند، رای دادن برای تصویب بودجه است، چه ارزشی می تواند برای ما داشته باشد که اینگونه برای انتصابش ذوق مرگ شده ایم؟
با سوال اول و آخر کاری ندارم، پاسخ این دو بماند، به وقتش؛ اما در مورد سوال دوم و سوم دوست دارم نظر خود را بیان کنم، نظری که اگر کمی منطقی در موردش فکر کنیم، می توانیم همسو شویم.
جواب هر دو مشخص است، زمانی که شخصی به دلیل ترس و وهن و توهم از جایی فرار می کند، از آنجا همواره می ترسد، هیچ گاه به نفع آن محل و مکان گامی بر نمی دارد، فرض کنیم، در اوج کودکی از جایی صدایی شنیدید و از آن ترسیده و فرار کرده باشید و عروسکی که دوستش داشتید را در آن لحظه گم کنید، هر چند بعدها والدینتان زیباترش را برایتان بخرند و یا همان را برایتان پیدا کنند ، از آن مکان چه تصویری در ذهن خواهید داشت؟ آیا آن مکان را دوست خواهید داشت یا تنفری در وجود شما شکل خواهد گرفت؟ آیا برای کاشتن نهالی یا ساختن کلبه ای به آن مکان باز می گردید؟ خیر، هیچ گاه برای آبادانی آن بر نخواهید گشت، و شاید تنها برای آتش زدن یا ویران کردن آن مکان گام بردارید و در این راه حتما با کسی همراه خواهید شد که همانند شما نفرت از آن مکان را دارد، وگرنه کسی که عاشق آن خانه است، هیچ گاه با شما همراهی نمی کند.
حال چگونه می توان از شخصی که در اوج بازی های کودکانه مجبور به ترک خانه و خانواده و دوستانش به سوی کشوری غریب ، حتی جدا از پدر و مادر شده است و از ابتدا ترس اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی را در گوشش خوانده اند می توان انتظار بی طرف بودن در رابطه با سیاست های کشور حامی اش علیه ایران را داشت، هر چند این سیاست ها حتی معطوف به تصویب گوشه ای از بودجه باشد؟
پس با کمی تأمل در می یابیم که شاید کمی مطالعه و تفکر، از شتابزدگی و همسویی با تریبون های بیگانه ای که جنگ نرم رسانه ای را سال ها بر علیه ایران بنا کرده اند، بهتر باشد.
تربیت اسلامی و انقلابی این نکته را در وجودمان نهادینه کرده است که ارزش انسان ها به نژاد و قومیت نیست و تنها ملاک برای سنجش ارزش انسان تقوا و خداترسی اوست، نه عربیت، نه ترک بودن و نه آریایی بودن، فقط و فقط بنده خدا بودن و برای اسلام و مسلمین کوشیدن.