شرح آنلاین ، بعد از جنگ دوم جهانی با تشکیل سازمان ملل متحد گامی برای تثبیت حقوق کشورها بر اساس قوانین بین المللی برداشته شد. گرچه در تنظیم مقررات روابط بین الملل قدرت عامل مهمی بود، اما نقض شدید حقوق بین الملل به این شکل گسترده نبود.

نسمی ممدلی از کارشناسان امور سیاسی جمهوری آذربایجان با ارسال مقاله ای به پایگاه خبری شرح آنلاین به بررسی روابط ایران و ایالات متحده و افق های پیش رو پرداخته است که متن آن را در زیر می خوانید:

پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، جهان به تدریج به سمت یک سیاست تک قطبی متمرکز شد. . برتری قوانین بین المللی با سیاست قدرت تک قطبی جایگزین شد. اصول حقوق بین الملل عمدتا در دست دولت های بزرگ با قدرت نظامی و سیاسی و اقتصادی قرار گرفت.

این عوامل باعث افزایش تنش ها، درگیری ها، جنگ های محلی، تروریسم، مشکلات انسان دوستانه و جمعیت شناختی در جهان طی چند سال گذشته شده است. قدرت های بزرگ از هر فرصتی برای نشان دادن تاثیر قدرت بر منافع خود استفاده می کنند. برای این کشورها، قوانین بین المللی به سادگی ارایه تصویری از  سیاست خارجی آن کشور است. بحران نفتکش ها بین بریتانیا و ایران نیز مشابه همین مسئله است.

با توجه به رویکرد قدرت های بزرگ به سمت حفظ قدرت، دولت های متوسط نیز برای تامین امنیت ملی خود مجبور به سرمایه گذاری در بخش جنگ افزارهای مدرن شده اند و سعی می کنند امنیت خود را فراتر از مرزها تضمین کنند.

ایالات متحده و متحدان آن در حال حاضر در خط مقدم سیاست گذاری ها در این بخش هستند و همزمان، روسیه و چین نیز گام های خاصی در این جهت بر می دارند.

به ویژه آن که در منطقه، مسایل مربوط به جنگ های محلی، جدایی طلبی و تروریسم در حال افزایش است. همچنین تقسیم قدرت های بزرگ در منطقه، ظهور دولت های جدید، تبدیل یک دولت واحد به یک دولت فدرال محلی نیز محل مناقشه در منطقه قرار گرفته است.

در کنار عوامل اقتصادی و ژئوپولیتیک در ریشه تنش های ایالات متحده و ایران، این سیاست جدیدی است که ایالات متحده در سالهای اخیر تلاش می کند در خاورمیانه پیاده سازی کند. پس از فروپاشی شوروی، ایالات متحده صدها میلیارد دلار برای تغییر چهره خاورمیانه صرف کرد. حضور حکومت های بزرگ و قدرتمند در طول تاریخ در این زمینه مانع برنامه های ایالات متحده می شود. به همین منظور آمریکا کار تضعیف کشورهایی با نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک را در این منطقه همچنان ادامه می دهد. دو سال پیش، دولت ایالات متحده ۵۰ کشور اسلامی را به ریاض آورد تا قصد خود را برای تعیین چارچوب همکاری های آینده بین دولت های اسلامی با نشست سران کشورهای عربی و اسلامی نشان دهد.

تصادفی نیست که دکترین سیاسی ترامپ در خاورمیانه در قبال رژیم صهیونیستی و اتحادیه عرب دوستانه و در قبال ایران خصمانه است. ایالات متحده به طور مداوم ایران را به عنوان یک کشور دشمن به شهروندان و متحدانش معرفی می کند. او با این توجیهات، اقدامات خود را به عنوان یک سیاست نظامی بازدارنده به مردم کشورش قبولانده و از سوی دیگر از گزند انتقادات مردم ایالات متحده در خصوص هزینه مبالغ هنگفت در این راه در امان می ماند.

تصادفی نیست که پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر توسط سازمان تروریستی القاعده، اسلام هراسی در جامعه آمریکا تاثیری جدی بر جای گذاشت. پس از حملات تروریستی در نیویورک، حمایت جامعه آمریکا از ارتش ایالات متحده در عراق و افغانستان به شدت بالاگرفت و کنگره بلافاصله هزینه های جنگ را پذیرفت.

دولت ترامپ نیز به این سنت در سیاست خارجی متعهد است. در ابتدا، تصویری از یک دشمن وحشتناک خارجی در جامعه ایجاد و سپس تاکتیک های مبارزه با این دشمن انتخاب می شود. حتی این روش برای برنده شدن در انتخابات نیز مورد استفاده قرار می گیرد.

ایران از نقش های اصلی در خاورمیانه

ایران یکی از بازیکنان اصلی در خاورمیانه است. سیاست فعال ایران در خاورمیانه با برنامه های ایالات متحده و متحدان آن مطابقت ندارد . تحریم های اقتصادی اعمال شده توسط ایالات متحده در مورد ایران، اقتصاد ایران را تضعیف کرد، اما نتوانست از سیاست خارجی اش منصرف کند. این تحریم ها نه تنها بر اقتصاد ایران تاثیر می گذارند، بلکه بر کشورهای دارای روابط اقتصادی و تجاری نیز تاثیر می گذارد. تحریم های آمریکا نه تنها توسط رقبا، حتی توسط برخی از متحدانش نیز مورد انتقاد قرار می گیرد. گزینه مداخله نظامی در ایران هنوز در حد یک حرف است و بعید است که در این وضعیت پیشرفت کند.

دخالت نظامی در ایران گزینه مناسبی نیست

حتی استراتژیست های تاثیرگذار ایالات متحده بر این باورند که مداخله نظامی در ایران یک گزینه مناسب نیست. این امر می تواند منافع آمریکا در خاورمیانه را به خطر اندازد. در عین حال، اتحادیه اروپا، چین، ترکیه و روسیه هم از اجرای این طرح ناراضی هستند. به طور خاص، باید توجه داشت که روسیه، به عنوان یک همسایه برای ایران می تواند بهتر از ایالات متحده برنده این ماجرا باشد. رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین، در ارتباط با وقایع پیش آمده از سوی آمریکا برای ایران گفته است: «ما آتش نشان نیستیم» و البته این به معنی ارتباط مخفی این دولت با ایالات متحده برای تشویق دولت ترامپ به دخالت نظامی در ایران نبود. اگر ایالات متحده چنین اقدامی علیه ایران انجام دهد، روسیه می تواند بلافاصله سیاست جدید و غیر منتظره ای را در قفقاز جنوبی و دریای خزر دنبال کند. این می تواند ضربه جدی به منافع استراتژیک غرب باشد.

ایران دولتی واحد با سابقه حفظ استقلال 

ایران یک دولت واحد با سابقه طولانی در حفظ استقلال است. تجزیه و تحلیل ها نشان می دهد که جامعه ایرانی کاملا جامعه ای متفاوت از خاورمیانه با تاریخی مبتنی بر شعور تاریخی، ایدئولوژی مذهبی، تفکر سیاسی و رویکردی متفاوت در محیط اجتماعی خود در حفظ استقلال است. ایران یک ویژگی اجتماعی و سیاسی خاص دارد. سیاست های موفقیت آمیز در عراق، افغانستان، سوریه و سایر کشورهای عربی می تواند در ایران نتیجه متفاوت داشته باشد.

به نظر من شاید حل مناقشات بین ایران و آمریکا شاید مشکل باشد اما احتمال حل آنها نیز غیر منتظره نیست. ایالات متحده مجبور به تجدید نظر در استراتژی نظامی و سیاسی خود در مورد ایران است.

اقدام نیروی دریایی انگلیس در توقیف یک فروند کشتی نفتکش ایرانی در روز ۴ ژوئیه که با پرچم پاناما در تنگه جبل الطارق  در حال تردد بود به بهانه زیر پا گذاشتن تحریم های اتحادیه اروپا در تحریم نفتی سوریه توسط ایران، به شرایط کنونی شکلی جدید می دهد.

انتظار این می رفت که ایران نسبت به توقیف کشتی « گریس ۱ » پاسخ لازم را بدهد. دادن این پاسخ زمان زیادی طول نکشید.

نیروهای نظامی ایران نیز اقدام متقابل را علیه کشتی انگلیسی عبور کننده از تنگه هرمز انجام دادند. گرچه ایران ادعا می کند که اقدام آن در راستای قوانین بین المللی است اما این گام بیشتر به تنش های ایالات متحده، انگلیس و ایران منجر شده است. هر چند نفتکش های انگلیسی و آمریکایی که از طریق تنگه هرمز عبور می کنند، از اسکورت نظامی استفاده می کنند.

ایالات متحده و متحدان آن، تمام فرصت ها را برای ضربه های قاطع بر فروش نفت، تجارت و روابط اقتصادی ایران بسیج کرده اند. در حال حاضر تنگه هرمز مهمترین نقطه برای ایران و ایالات متحده است. اگر چه راه حل های دیپلماتیک دور از ذهن نیست ولی احتمال وقوع تحریکات در همه زمان ها باقی است.

چندین بار در تاریخ، چنین بحران هایی در تنگه هرمز رخ داده است. به ویژه، در طی هشت سال جنگ بین ایران و عراق حملاتی به نفتکش های ایرانی صورت گرفته است. در سال ۲۰۱۲ هم بحران شدیدی بین ایالات متحده و ایران در تنگه هرمز رخ داد اما طرفین بدون برخورد نظامی مشکل را حل کرده بودند.

تنگه هرمز همانطور که برای ایران اهمیت حیاتی دارد، برای ایالات متحده و متحدان آن نیز بسیار استراتژیک است. چرا که در حال حاضر، ۴۰ درصد نفت جهان از این تنگه ترانزیت می شود. حدود ۱۸ میلیون بشکه نفت روزانه از تنگه هرمز با کشتی حمل می شود. هر گونه تنش نظامی که ممکن است در چنین تحولات استراتیژیکی ایجاد شود، موجب افزایش شدید قیمت های نفت در سراسر جهان خواهد شد. این می تواند بر اقتصاد اروپا و همچنین کل آسیا تأثیر بگذارد.

نسیمی ممدلی – عضو جبهه خلق جمهوری آذربایجان و کارشناس امور سیاسی غرب آسیا