قبول دارم که پس از دو دهه فضای عبوس و خشک حاکم، کرامات امام‌جمعه جدید، به طرز غافل‌گیرکننده‌ای گوارا و دلنشین است ولی می‌خواهم این سوال را مطرح کنم: چه شده که سطح مطالبه عمومی رسانه‌ها و شهروندان، به «رفتار معمولی و زندگی ساده» امام جمعه فرود آمده است؟ مگر نه این که «ساده‌زیستی» از […]

قبول دارم که پس از دو دهه فضای عبوس و خشک حاکم، کرامات امام‌جمعه جدید، به طرز غافل‌گیرکننده‌ای گوارا و دلنشین است

ولی می‌خواهم این سوال را مطرح کنم: چه شده که سطح مطالبه عمومی رسانه‌ها و شهروندان، به «رفتار معمولی و زندگی ساده» امام جمعه فرود آمده است؟ مگر نه این که «ساده‌زیستی» از بدیهی‌ترین اصول اسلام و انقلاب است؟ این، یعنی که سایر مدیران ما در طول چهل سال گذشته «غیرمعمولی» بوده‌‌ و اکنافِ هم‌لباس و همکار آل‌هاشم، دیوار ضخیم «تافته جدا بافته» بین خود و مردم ساخته‌اند. اصلاً عکس‌العمل مردم و رسانه‌ها در قبال رفتار معمولی جناب آل‌هاشم طوری شده که انگار ما در طول چهل سال گذشته مُلّا در این شهر ندیده‌ایم!

حاج آقا علاقمند است در کنار وظایف «نمایندگی ولی‌فقیه» مثل یک شهروند معمولی، امورات روزمره زندگی‌اش را انجام دهد. مثل همه تبریزی‌های اصیل، از مجلس ختم کسی، غافل نیست، در مناسبت‌های مختلف به همشهریانش سر می‌زند، سوار تاکسی، اتوبوس و مترو می‌شود و زندگی عادی خودش را دارد و در مقابل، ما مدام برای زندگی و سلوک معمولی ایشان کف و هورا می‌کشیم، و به شخصه واهمه دارم که این تحسین‌های بی‌رویّه، اولاً آرامش ایشان را سلب کند و در ثانی، فضا را مهیای جولان‌دادن «تملّق» در استان کند.
درست است که بدعادت شده‌ایم و کلی طول می‌کشد تا با «شرایط خیلی معمولی جدید» خو بگیریم، ولی فرصت‌های زیادی را از دست داده‌ایم و به اصطلاح، عمر برف است و آفتاب تموز.  شَان جناب آل‌هاشم را به سلبریتی‌های رایج تنزل ندهیم، بلکه از رفتار معلّمانه ایشان، درس بگیریم. باور کنید مشی پرهیزکارانه و بی‌تکلّف امام جمعه تبریز، به درد شامورتی‌بازی‌های فضای مجازی نمی‌خورَد.
معتقدم مسبب بخشی از دلایل فاصله بین مردم و مسئولین، خود مردم هستند که به جای نقد و مطالبه‌گری، در مقابل‌ مسئولین تملق و چاپلوسی کرده‌اند و بالاخره مسئول هم بشر است و خیالات بَرَش می‌دارد که گویا خبری است!
مهم‌ترین کمکی که به حاج‌آقا آل‌هاشم می‌توان کرد، درخواست نهادینه‌سازی سنت نقد و مطالبه‌گری است، مردم انتظارات به حق زیادی دارند که روی زمین مانده است. مشت نمونه خروار همین رفتار مردمی حاج‌آقا آل‌هاشم را با رفتار سایر مسئولین مقایسه نماییم تا ملتفت شویم که اصولا در کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟!
از جناب آل‌هاشم عزیز بخواهیم سنّت پاسخگویی به مردم را به مدیران استانی گوشزد کند. پاسخگویی به آن معنی نیست که مثلا هفته‌ای یک روز سه شنبه‌ها از ساعت ۱۰ لغایت ۱۲ ملاقات مردمی داشته باشد، بلکه در همین تریبون نماز جمعه بیاید و بگوید چه کرده و تا یک ماه دیگر چه خواهد کرد. با وجود چنین سیستم پاسخگو، و  به پشتوانه «نماینده ولی‌فقیهِ در کنار مردم» یا پایتخت‌نشینانِ تصمیم‌گیر، هر مدیر روی دست مانده، زوار در رفته و سفارشی را برای کارگزاری امور به این استان نمی‌فرستند و یا این که مدیر مزبور قبل از تشرّف به این منطقه آگاهی می‌یابد که اصولا یک مَن ماست در تبریز چقدر کره دارد!
از ایشان بخواهیم از مدیران این منطقه بخواهد که سرشان را از  کارتابل‌های کذاییِ ساخته‌ و پرداخته اوهام خدم و حَشَم‌شان بیرون آورده و با مردم آشتی کنند، از ماشین‌های شیشه دودی‌شان بیرون آمده و مثل او با مردم نشست و برخاست کنند تا بفهمند که چکّه باران از سقف خانه‌های ملازینال در چلّه زمستان یعنی چه؟
از آل‌هاشم عزیز بخواهیم برای سیستم فشل و فرسوده دولتی و شبه دولتیِ با انواع بروکراسی که شهر را فلج کرده تدبیری کند.
به ایشان بگوییم که در برهه‌ای فساد از سر و کول شهرداری این به اصطلاح کلانشهر اولین‌ها!!  بالا رفت و کسی را یارای پرسشگری نشد. چه برسد به مطالبه‌گری! وجود این سیّد بزرگوار غنیمت است در خشکاندن فساد در بلدیّه‌ای که ذرّه ذرّه خِشتش از عوارض مردمان مستضعف بنا شده است.
از آل‌هاشم عزیز مطالبه‌گری بخواهیم. بگوییم به ستوه آمده‌ایم از صاحبان زر و زور که همه معادلات و سیاست‌های شهر را در جکوزی شمس‌العماره‌شان تر و خشک می‌کنند و به راحتی بهای هر کس و ناکسی را به ثمن بخس می‌پردازند و مثل مهره‌های شطرنج هر کدام از خویشان را هر کجا که عشق‌شان بکشد می‌گمارند و اصولا در سیستم مدیریتیِ استخرنشان آنها رزومه یعنی کشک!
از آل‌هاشم عزیز بخواهیم تا از نمایندگان به رخوت نشسته استان، مطالبه و گزارش بخواهد که چه می‌کنید با صندلی سبز وکالت، که همچون بازی فوتبال یارکشی کرده‌اید و به جای پرداختن به مشکلات مردم، پاس‌کاری بین لیست امید و ناامید و چپ و راست را شاهدیم تا این چهارسال هم به سرآید و نانی به کف آریم و به غفلت نخوریم.
به هر حال دَم، غنیمت است. کارهای روی زمین مانده بسیار است. از آل هاشم بخواهیم که…
فرهاد باغشمال – سرمقاله این شماره هفته نامه آذرپیام