اخیرا یکی از مقامات امنیتی جمهوری آذربایجان اظهار داشته رابطه این کشور با اسرائیل مهم تر از رابطه این کشور با ایران است.

بد نیست افرادی که چنین دیدگاهی دارند نگاهی به عاقبت کشورهای مورد حمایت آمریکا و اسرائیل در منطقه و جهان داشته باشند و بعد نگاهی به متحدین ایران داشته باشند تا متوجه شوند روی که می توانند حساب باز کنند و روی که نمی توانند حساب باز کنند.

بد نیست این افراد مقداری واقع بین باشند و قبل از حرف زدن چند تا مشاور خبره انتخاب کنند، حتی کشور ترکیه که نزدیک ترین متحد وتحرک کننده آذربایجان بر علیه ایران به حساب می آید قطعا در صورتی که اختلافات میان ایران و آذربایجان جدی شود و کار به جنگ بکشد بعید است حاضر باشد وارد درگیری نظامی با ایران گردد چه برسد به اسرائیل.

ترکیه اخیرا طرحی را که ترامپ تلاش داشت با مکزیک اجرا کند پیاده کرده تا به ادعای خودش جلوی ورود مهاجرین افغان به این کشور را بگیرد و یک دیوار چند صد کیلومتری در مرزهای عراق و ایران ایجاد کرده.

اما همه می دانند دلیل ایجاد این دیوار برای آن است که این کشور واهمه ورود ستیزه جویان کرد و مخالفین دولت مرکزی را دارد و نه مهاجرین.

این یعنی کل تسلیحات موجود در ترکیه نمی تواند امنیت وبقای دولت مرکزی را تامین کند و باز هم ترکیه مجبور می باشد به ایجاد دیوار سیمانی و زندانی کردن خود پشت دیوارها پناه ببرد.

البته تجربه ثابت کرده این دیوارها هم نمی تواند امنیت کشور را تامین کند و در نهایت فقط مقداری کار را برای مخالفین دشوار می کند.

بماند که اصل مشکل این طرف این دیوارهای نیست بلکه آنطرف دیوارها درون خود ترکیه می باشد چرا که چیزی حدود ۲۰ تا ۲۵% شهروندان این کشور را مردمان کرد تشکیل می دهند و آنها شدیدا با برنامه های ترک سازی زوری دولت مرکزی مخالف می باشند و بسیاری از دیگر مردمان ترکیه با سیاست های دولت مرکزی به دلایل مختلف مخالف می باشند.

اسرائیل هم در مرزهای خود با برخی کشورها مانند لبنان چنین کاری را انجام داد و حتی پا را فراتر گذاشته و سیستم های ردیاب لیزری هم نصب کرده که حرکت سگ و گربه و شغالها و… را نیز رصد می کند.

اسرائیلی ها حتی به گزارها هم پناه برده اند و وقتی در جنوب لبنان مستقر بودند تعداد زیادی گراز وحشی اطراف پایگاه های خود آزاد می کردند تا نیروهای مقاومت نتوانند به آنها نزدیک شوند و مورد حمله گزارهای وحشی قرار بگیرند.

در نهایت هم آنها از بس سگ و گربه و شغال وارد حریم لیزرهایشان می شد و صدای اخطار را در می آورد کلافه شدند و مجبور شدند تا باز هم به سیستم سنتی نظارت نگهبانان انسانی بسنده کنند.

آخرش هم دیدیم چه شد وچگونه مجبور شدند از لبنان عقب نشینی کنند و خود را پشت دیوارهای سیمانی خود محصور کنند.

قابل توجه آنهایی که خود را در آغوش اسرائیل می اندازند.

خود اسرائیلی ها در تامین امنیت خود مانده اند چطور می خواهند امنیت شما را تامین کنند؟

ترکیه هم که آنقدر اوضاع اش شکننده است و با همسایه های خود وارد درگیری های مختلف شده که در حال حصار کشیدن دور خودش است.

البته بنده بعید می دانم اختلافات فیما بین ایران و آذربایجان به جنگ تمام عیار کشیده شود چون قطعا عاقلانی هم در آذربایجان وجود دارند تا مقامات این کشور را متوجه کنند که اینقدر در دامان اسرائیل افتادن به ضرر آنها است.

در ایران هم، هیچ برنامه ای برای کشورگشایی وجود ندارد و فقط خواست ایرانی ها تامین منافع اقتصادی و امنیت ملی شان است.

اگر ایرانی ها به دنبال کشورگشایی و یا اشغال آذربایجان بودند قطعا رفتارشان بسیار متفاوت تر می بود.

به هر حال از زمان استقلال آذربایجان بحث اینکه این سرزمین ها مربوط به ایران بوده و باید به ایران برگردد مطرح بود ولی نظام جمهوری اسلامی در ایران به هزار و یک دلیل تصمیم گرفت تا دنبال بازپس گیری این سرزمین ها نباشد و از همان ابتدا هم استقلال آذربایجان را به رسمیت شناخت و تلاش کرد که با آذربایجان نه فقط رابطه نزدیک داشته باشد بلکه حتی به دنبال رابطه برادری با آذربایجان بود.

وتا جایی که بنده از شخصیت های سیاسی ایرانی می شنوم، حتی امیدوار بودند و بسیاری هنوز هستند که رابطه با آذربایجان از رابطه دوستی و برادری فراتر برود و تبدیل به یک اتحاد استراتژیک شود.

حال وقتی برخی که امروزه بر تصمیم گیری سیاسی آذربایجان مسلط هستند یهودی ها را برادران خود می دانند و مسلمانان را برادر خود نمی دانند بحث متفاوت است، به هر حال یک جا ریشه یهودیت و صهیونیسم موجود در خون این افراد باید نمایان گردد و نباید فراموش کرد که انجمن های صهیونیستی به عنوان سازمان های مردم نهاد از همان لحظه اول فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و یا حتی قبل از آن در باکو و اطراف آن شدیدا فعال بودند و خوب الان هم نتایج سرمایه گذاری خود را برداشت می کنند.

البته ایران هم قطعا طرفداران زیادی در آذربایجان دارد ولی برنامه ایران، حد اقل تا به حال، همیشه حمایت از دولت مرکزی باکو بود و نه تضعیف کردن آن.

کما اینکه همه به خوبی می دانند علیرغم همه اختلافات سیاسی که فیما بین ایران و ترکیه مخصوصا در عراق و سوریه، وجود داشت سیاست کلی ایران بر اساس حمایت از دولت مرکزی آنکارا و ثبات و امنیت در این کشور بوده و زمانی که برخی با حمایت آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس تلاش کردند آقای اردوغان و دولت مرکزی را سرنگون کنند ایران با تمام امکانات خود در کنار دولت مرکزی ترکیه ایستاد.

نکته ای که شاید برخی در آنکارا و باکو متوجه آن نیستند این است که هنوز ایران تصمیمی مبنی بر برداشتن حمایت خود از بالاسر دولت های مرکزی آنها  نگرفته وهنوز سیاست ایران، علیرغم همه تنش های اخیر، حمایت از آنها است ولی اگر ایران حمایت خود از دولت های مرکزی این دو کشور را بردارد و دست مخالفان باز شود بدیهی است اگر ماجرایی مشابه کودتای نظامی چند سال پیش در ترکیه رخ دهد دیگر معلوم نیست نتیجه اش چه شود.

دفتر نمایندگی رهبر ایران در باکو تعطیل شد
البته ظاهرا برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس باز چند تا مشاور دارند تا به آنها این مساله را گوشزد کند و هیچ وقت خود را رسما شش دانگ و تمام و کمال در اختیار اسرائیل قرار نمی دهند.

چون آنها نیز متوجه هستند که سیاست کلی ایران مبنی بر ایجاد ثبات و امنیت و عدم تغییر جغرافیای سیاسی منطقه است.

آنهایی که در آنطرف مرزها هول برشان داشته و صحبت های کذایی می کنند تا کشور خود رادرگیر مسایل بزرگتر از خودشان کنند باید توجه داشته باشند ایران نیاز ندارد که بر علیه کشورهای همسایه خود لشکر کشی کند بلکه کافی است حمایت خود را بردارد و تصور اینکه بقای حکومت های مرکزی برخی گرو همکاری با اسرائیل است، تصوری واهی بیش نیست، اسرائیل هیچ وقت برای هیچ کشوری ثبات وامنیت به ارمغان نیاورده.

  • نویسنده : عماد آبشناس
  • منبع خبر : اسپوتنیک