با این حال، امروز ما شاهد یک تحول تاریخی و بیسابقه هستیم: سفر خالد بن سلمان، وزیر دفاع عربستان سعودی، در رأس هیئتی عالیرتبه به تهران. در کنار آن، اخبار غیررسمی از امتناع عربستان از پیوستن به صلح ابراهیم و تمایل به شراکت راهبردی با ایران منتشر شده است. این تحولات نشاندهنده تغییرات اساسی در نظم جهانی پس از جنگ اوکراین و رقابت فزاینده میان آمریکا و چین است.
اروپا به دلیل وابستگی اقتصادی به چین، تمایلی به تقابل با این کشور ندارد؛ موضوعی که باعث تضعیف موقعیت هژمونیک آمریکا شده و ایالات متحده را وادار کرده تا بهسبک دهه ۱۹۷۰ عمل کند؛ زمانی که درگیر جنگ سرد با شوروی و تنشهای غیرمستقیم با چین در شرق آسیا بود و همزمان با خطر حذف دلار بهعنوان ارز مرجع از سوی اروپا روبرو شد. آن دوران، آمریکا با اجرای دکترین نیکسون، به عادیسازی روابط با چین و بستن قرارداد پترودلاری با عربستان روی آورد.
اکنون نیز واشنگتن به دنبال مشابهسازی آن الگوست: فشار بر اوکراین برای تسریع صلح با روسیه، دور کردن مسکو از پکن، و ایجاد نوعی موازنه در منطقه غرب آسیا. این موازنه ممکن است به شکلی از ثبات – هرچند موقت – در منطقه بینجامد که به آمریکا فرصت دهد تمرکز خود را از خاورمیانه به شرق آسیا و مهار چین منتقل کند. این شرایط جدید، تحتتأثیر روندهای منطقهگرایی در جهان، بر ذهن و تصمیمگیری رهبران منطقه نیز اثر گذاشته و زمینه شکلگیری آنچه میتوان «صلح محمدی» در برابر «صلح ابراهیم» نامید را فراهم کرده است.
البته نباید فراموش کرد که هدف اصلی آمریکا از این طراحی، افزایش فشار بر رقبایی چون چین و حتی اروپا است. اما این روند میتواند به فرصتی برای بازگشت ایران به نظم اقتصادی جهانی و شکلگیری همکاریهای دو ستونی میان ایران و عربستان منجر شود؛ الگویی مبتنی بر مدیریت مشترک منطقه، نه رقابتهای خصمانه. این ایده زمانی بیشتر به واقعیت نزدیک میشود که به گفتوگوهای کاهش تنش میان یمن و حماس با طرف آمریکایی نگاه کنیم؛ گفتوگوهایی که با خشم شدید اسرائیل همراه شده است. همچنین، اخبار مربوط به توافق آمریکا و عربستان برای ساخت نیروگاه هستهای بدون پیششرط عادیسازی روابط با اسرائیل، تأکیدی دیگر بر ایجاد توازن میان ایران و عربستان و تقویت الگوی صلح محمدی است.
- نویسنده : علی نایب آقالار
Tuesday, 17 June , 2025